سرمایه روانشناختی و عاطفی
ابراهیم مزاری
چکیده
پژوهش حاضر با هدف فراترکیب پژوهشهای حکمرانی شناختی به منظور درک پیچیدگی حکمرانی به وسیلۀ همگرایی آن با علوم اعصاب (مطالعات مغز)، شناختی (مطالعات ذهن) و روانشناسی (مطالعات روان) انجام شده است. برای این منظور، از رویکرد کیفی و روش سنتزپژوهی سندلوسکی و باروسو (2007) استفاده شده است. جامعۀ پژوهش اسناد علمی قابل دسترس در پایگاههای علمی ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف فراترکیب پژوهشهای حکمرانی شناختی به منظور درک پیچیدگی حکمرانی به وسیلۀ همگرایی آن با علوم اعصاب (مطالعات مغز)، شناختی (مطالعات ذهن) و روانشناسی (مطالعات روان) انجام شده است. برای این منظور، از رویکرد کیفی و روش سنتزپژوهی سندلوسکی و باروسو (2007) استفاده شده است. جامعۀ پژوهش اسناد علمی قابل دسترس در پایگاههای علمی داخلی و خارجی بوده است که از میان آنها، 33 سند علمی به شیوۀ نمونهگیری هدفمند انتخاب و تحلیل شدند. برای تحلیل یافتهها، کدها از متن استخراج شدند و مقولهها شکل گرفتند و در نهایت، الگوی نهایی تدوین شد. در پایان، برای بررسی اعتبار یافتههای پژوهش از روش گروه کانونی استفاده شد که طی آن، یافتههای پژوهش در گروه کانونی 5 نفرۀ متخصصان حکمرانی و شناختی مطرح، تصحیح و تکمیل شدند. نتایج پژوهش، حاکی از شناسایی 12 مقوله برای حکمرانی شناختی از جمله رویکرد شناختی، حل مسألۀ شناختی، خطمشیگذاری شناختی، تنظیمگری شناختی، آیندهپژوهی شناختی، نظارت و ارزیابی شناختی، الگوسازی شناختی، خودحکمرانی شناختی، هوشمندی شناختی، شایستگیهای شناختی و در نهایت حکمرانی بر علوم شناختی بوده است. میتوان نتیجه گرفت علوم شناختی با شناسایی نقاط کور و همچنین سادهسازی و تجزیه و تحلیل موشکافانه به درک بهتر پیچیدگی حکمرانی کمک می کند و پیشنهادهای شناختی مناسبی را برای حکمرانی ارائه می دهد.